فرشته کوچولوی مافرشته کوچولوی ما، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره

fatemeye khale

سالروز مهر

امروز سالروز عشق چنارهاست ... روزی که انتظاربرگ ها به سر می رسد و نیمه شبی درنیمه ی مهربه پای دخترکی می ریزند که می آید، تامهر راتمام کند. جشن رنگها روی اقاقی،  نارون وصنوبر ... وامروز مهربان دخترپاییز برمیخیزد تا باگام های سبزش جانی تازه بخشدبرگ های زرد پاییزرا ... که فرشته ی کوچکی که بامهر می رسد، آیه ی مهربانی پروردگارش است.                                                                                ...
16 مهر 1394

فرشته ای بنام فاطمه

فرشته کوچولوی ما یک سال گذشت از روزی که قدم به روی زمین گذاشتی، خاله  یک سال پیش همین موقع داشت توی بیمارستان به دنیا اومدنت رو ثبت میکرد و حالا یک ساله شدنت رو. خاله جونم تو توی این یک سال خیلی خیلی زندگی ما رو زیباتر کردی ، نگاه پاکت زندگی میده بهمون و زبون شیرینت لحظاتمونو شیرین تر میکنه . از خدا مچکرم بخاطر هدیه ای که یک ساله شد. تولدت مباااارک فرشته ی پاکی و زیبایی. وجود نازنینت مبارک  آرام جان 
16 مهر 1394

بدون عنوان

نازدار خانوم چی بگم از دلبری هات عزییییزم،کاش میشد لحظه لحظه بزرگ شدنت و ضبط کرد.  ماشاالله انقدر سریع همه چیز رو یاد میگیری که خانوم دکترتون تعجب کرده از اینهمه با هوشی تون خاله جونم. کلمه ها رو زود یاد میگیری و تکرار میکنی ، تازگی ها به همه چی میگی (هاپو) بای بای میکنی، نای نای میکنی ، بشکن زدنت که دیگه دیدن داره زندگی، خلاصه کلی دلبری میکنی و هر جا میری دل میبری. خاله قربون همه ی زیبایی هاتم میرم به تنهااااایی . لپالوی چشم مروارید من.
17 ارديبهشت 1394

بدون عنوان

سلام فاطمه نفس خاله میخوام از شیرینیات بگم عزیزکم انقدر شیرین و دلچسبی که خاله همه ی وقتای خالیشو با تو پر میکنه . بخاطر همینم دیر دیر به وبلاگت سر میزنم و برات کمتر مینویسم آخه خودت شیرین تری خاله جون. دلبرک خاله امروز زبون باز کردی و اولین کلمه (آبه) رو یاد گرفتی ، خاله دلم غش میره که از نزدیک ببینم حرف زدنتو ( مامانی تو مجبور کردم  امشب بیاید خونه ما )  از اوایل شش ماهگی نشستن رو یاد گرفتی و الان دیگه با مواظبت میتونی بشینی عزیزکم،  نمیدونی وقتی یه موجود کوچولو مثل تو یاد میگیره دستشو ببره طرف چیزی که میخواد، یاد میگیره سرش رو برگردونه وقتی صداش میزنی، یاد میگیره سینه خیز بره، مهم تر از همه یاد میگیره بیاد ...
4 ارديبهشت 1394

بازم دنیا شروع شد...

سلام هدیه ی بی نظیرخدا! ازاونطرفا میای ،چه خبر ازخدا؟؟؟ دلبرکم! تولد تو، یه احساس جدیدوخاص توزندگی خاله بود.میدونی چرا؟ آخه وقتی بچه هستی فکرمی کنی فقط مامان وخاله هاو ...میتونن بچه داشته باشن،هرقدرهم که واسه عروسکات مامان شده باشی ... اماوقتی بزرگ میشی وهمبازی بچگیات ـ خواهرت ،مادرمیشه ؛حتی اگه مادرنشده باشی ،به اندازه ی نزدیکی دوتاخواهر به هم؛به حس مادرانه هم نزدیک میشی! فاطمه جونم ! روزی که اومدی متوجه شدم که خدای یکتامون، هدیه ش هم مثل خودش بی نظیر ویگانه س! برای بازکردنش باید نه ماه صبرکنیم؛ تا شاید ارزش واهمیتش رو بیش تر بدونیم! و اینجوریه که انتظار و دیدار این قدرشیرین وجذاب میشه!!! ممنونم خ...
30 آبان 1393

تولد یک ماهگی

تولد یک ماهگیت مباااارک باشه فاطمه گلی فاطمه خانوم ما یک ماه از زندگیشو تجربه کرد،دوستا و فامیلا رو دید و باهاشون آشنا شد،محرم و عزاداریها رو دید،لباس سقایی پوشید و به همایش شیرخوارگان حسینی رفت،مسجد رفت،اولین پاییز زندگیشو دید، بارون و دید و خلاصه با دنیای زیباش آشنا شد، مبارکت باشه خاله جونم. آرزو میکنم که مایه افتخار مامان و بابا بشی عزیزدلم.   💜فاطمه جونم خاله خیلی دوستت دارم عزیزم💜  خاله جون انقدر شما دوست داشتنی هستی که دیگه وقت نمیکنم بیام برات مطلب بذارم، شدیداً سرگرمم کردی،فکر نمیکردم انقد وابستم کنی فرشته کوچولوی خاله😘 خاله هر چی بوست میکنم سیر نمیشم آخه خیلی ماهی خودت نمیدونی که. بو...
16 آبان 1393

خوشامدی به دنیا

بعضی وقتا انتظار خیلی شیرینه مثل انتظاربغل کردن،بوسیدن،بوییدن فرشته کوجولویی که میدونی با اومدنش زندگیت متحول میشه و تو عاااااشق این تحولی. دلبرکم ما (هم خانواده بابا و هم خانواده مامان) چند ساعته که در بیمارستان غیاثی منتظر بدنیا اومدنتیم ،دلمون میخواد هر چه زودتر روی ماهتو ببینیم زیباروی خاله. مامانی هاو خاله سمانه دارن قرآن میخونن و ذکر میگن تا شما راحت بدنیا بیای عزیزم. انگار صدای گریه تو شنیدم خاله  الهی فدات شم فاطمه جوووونم داری به دنیا میای بله شما بالاخره ساعت 00:33 روز 16 مهر 93 بدنیای جدید پا گذاشتی خاله جونم خدایا شکرت،یه دنیا دوست دارم عشق خاله خوشامدی به دنیا...
16 مهر 1393

چیدن سیسمونی فاطمه عزییییییییییییییییییییییییییزمون

فاطمه جان ،عزیز خاله امروز  با مامان جون فاطمه و خاله سمانه و خاله سودی و دایی امیر، همه ی وسایلی رو که مامان فاطمه برای شما زحمت کشیده و خریده رو بردیم و چیدیم تو اتاقت عزیزدلم،نمیدونی چه اتاق خوشگلی داری که عزیز دل خاله،فقط یه فرشته کوچولو کم داره که ما بی صبرانه منتظر اومدنشیم بعداز ظهر هم مهمون داشتی خانوم کوچولو، همه اومده بودن سیسمونی شما رو جشن بگیریم و زحمت کشیدن برات کادو آوردن خاله جووووووون امیدوارم از اتاقت خوشت بیاد و با آرامش زیر سایه مامان و بابای گلت از زندگی لذت ببری و همیشه شکر گذار خدای مهربون باشی فاطمه زیبای خاله. یه دنیااااااااااااااااا بوس از صورت ماهت فرشته زیبا ...
13 شهريور 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به fatemeye khale می باشد